خسته ولی گاهی امیدوار
عشق می ماند ،انسان ها هستندکه عوض می شوند

حرف که می زنی

من از هراس طوفان

زل میزنم به میز

به زیرسیگاری

به خودکاری

تاباد مرا نبرد به اسمان

لبخندکه میزنی

من

-عین هالوها-

زل می زنم به دست هایت 

به ساعت مچی طلایی ات 

به استین پیراهنت 

تا فرو نروم در زمین 

دیشب مادرم گفت 

تو از دیروز فرو رفته ای 

در کلمه ای انگار 

در عین 

در شین 

در قاف 

درنقطه ها. 



نظرات شما عزیزان:

امیررضا
ساعت20:04---18 اسفند 1390
درود. آجی هانیه یه مطلب جالب و ناراحت کننده گذاشتم اگه دوست داشتی برو ببین.

مسلم
ساعت22:21---17 اسفند 1390
سلام هانیه جون
امیدوارم خوب باشی .
مطالبت بسیار جالبه .بعضی هاش حرف دل منه که هیچ وقت نمی تونه زده بشه . خوش بحالت که میتونی از طریق وب عنوانشون کنی . من چند وقت نتونستم مطلب بزارم چون یه جایی رو هک کردم و
چون آدم فروشها امروزه زیاد شدن نتونستم بیام چون ممکن بود رهگیریم کنن . خدا رو شکر که از سرم گذشت .
بهم سر بزن خوشحال میشم .


مصطفی
ساعت16:34---17 اسفند 1390
سلام
تو بهم سرنمیزنی منم دیگه گفتم مزاحمت نشم
البته درسام زیاد بود


امیررضا
ساعت16:26---17 اسفند 1390
درود. یه مطلب گذاشتم درباره عربا حتما برو بخونش. بدرود.

sina
ساعت16:04---17 اسفند 1390
سلام هانیه خانم.توی قسمت تنظیمات وب نمیشه که اسم مصطفی رو درست کرد.من مدیر وب هستم فقط میشه اسم منو از اونجا درست کرد....
و یه چیز دیگه:تازگیا یه شبکه اجتماعی جدید درست شده اینم ادرسشه:www.mabaham.irازت دعوت میکنم که بیای اونجاو عضو شی...باحاله....اگه دنبال من گشتی منو با نام سینا و نام کاربری kelwane میتونی پیدا کنی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ تاريخ چهار شنبه 17 اسفند 1390ساعت 14 نويسنده ... |