خسته ولی گاهی امیدوار
عشق می ماند ،انسان ها هستندکه عوض می شوند

 سلام . کمتر از بیست ساعت دیگه سال تحویل میشه .دل خیلیارو شکوندیم اشک خیلیارو در اوردیم خندیدیم خندوندیم گاهی بد بود گاهی خوب بود گاهی نا امید بودیم حتی از فردامون گاهی هم سنگ صبور بقیه بودیمو به درد دلاشون گوش دادیم گاهی حتی نتونستیم حرفمونو با کسی در میون بذاریم گاهی هم ...... از بدیا نگم بهتره ./ 

خیلیا از دستم ناراحت شدن توهمین فضای مجازی خیلیا از پستام بد برداشت کردن حتی یکی دو نفر حرفای زشت زدن وگفتن دنبال پسر واسه بیکاریت هستی  واین دونفر هنوز دقیق نشناختن وقضاوت کردن .خب دوستای خوبی هم  پیدا کردم  همه اینایکه لینکشون کردم دوستای خوب من هستن فراتر از یه وب ویه کامنت واین واسه من خیلی ارزش داره.

یه یادی هم بکنم از اونیکه پارسال این موقع ها پیشمون بودن باهم خندیدیم گریه کردیم ولی خب حالا نیستن جاشون پیشمون خالیه تودلمون جادارن  یادشون تو خاطرمون هست.

خب دیگه خلاصه کنم سرتون دردنیارم . همه این ادمایی که گفتم دوسشون دارم ممکنه گاهی دلم گرفته از حرفاشون ولی کینه ای نیستم .امیدوارم همه اونایکه این پستو می خونن تاته یاحتی نمیخونن ورد میشن سال جدیدو خوب شروع کنن چون سالی که نکوست از بهارش پیداست وامید به اینده هیچ وقت نا امید نشیم همه مون.

دوستون دارم .جلو جلو عیدتون مبارک.

+ تاريخ دو شنبه 29 اسفند 1390ساعت 16 نويسنده ... |

 سلام به همه دوستای گلم . امروز حالم خیلی خوبه به دلایل زیاد یکیش برفه اینجا برف اومده بیشتر از اونچیزیکه تا حالا دیدم! دوم اینکه یه ادم بی شخصیت بخاطر وب من داره خودشو به اب واتیش میزنه یعنی وب من اونقد ارزش داره که یکی اعصابش ریخته بهم واین واسه من خیلی ارزش داره  .

در جواب این بی شخصیت باید بگم منظور حرفات اصلاً واسم مفهوم نداشت خواستت چیه ؟! اصلاً خودت میدونی هدفت از این حرفای زشت چیه! ولی واسه من مهم نیستی .من راهی رو انتخاب می کنم ومیرم که دوسدارم.

+ تاريخ شنبه 27 اسفند 1390ساعت 12 نويسنده ... |

 برای من

دوست داشتن

اخرین دلیل دانایی ست

اما هوا همیشه افتابی نیست

عشق همیشه علامت رستگاری نیست

ومن گاهی اوقات مجبورم

به ارامش عمیق سنگ حسادت کنم

چقدر خیالش اسوده است

چقدر تحمل سکوتش طولانی ست 

چقدر............

+ تاريخ پنج شنبه 25 اسفند 1390ساعت 15 نويسنده ... |

 سعدی:

چنان قحط سالی شد اندر دمشق                                            که یاران فراموش کردند عشق

شفیعی کدکنی:

دراین قحط سال دمشقی

اگرحرمت عشق راپاس داری

تورا می توان خواند عاشق

وگرنه به هنگام عیش وفراخی

به اواز هر چنگ و رودی 

توان از لب هر مخنث 

ره عاشقی را شنیدن سرودی! 

+ تاريخ چهار شنبه 24 اسفند 1390ساعت 1 نويسنده ... |

 موسیقی عجیبیست مرگ 

بلندمیشوی  

وچنان ارام ونرم می رقصی

که دیگر هیچ کس تورا نمی بیند

+ تاريخ سه شنبه 23 اسفند 1390ساعت 23 نويسنده ... |

 چقد این روزا همه چی سردو بی روح شده وقتی به یکی جوابی میدی که دلش نمیخواد به خودش اجازه میده هر فکر درست ونادرستی درموردت بکنه  .چرا بعضی از ماها  ظرفیت شنیدن خلاف میلمون رو نداریم .

این روزا اونقدحالم از هرچیز کوچیکی گرفته میشه که دیگه وبم داره میشه شکایت از خودم از ادما حتی از خدا  . ولی انصافاً اگه این وب نبود کجامیخواستم حرفامو بذارم !

+ تاريخ دو شنبه 22 اسفند 1390ساعت 1 نويسنده ... |

 (لطفاً شعر زیر رو باحوصله بخونین وگرنه نمیشه متوجه منظور شاعر شد)

سلام

حال همه ما خوب است 

ملالی نیست جزگم شدن گاه به گاه خیالی دور

که مردم به ان شادمانی بی سبب می گویند

با این همه عمری اگر باقی بود

طوری از کنارزندگی می گذرم

که نه زانوی اهوی بی جفت بلرزد

ونه این دل ناماندگار بی درمان

تایادم نرفته است بنویسم

حوالی خواب های ما سال پربارانی بود

 می دانم همیشه حیاط انجاپر از هوای تازه ی باز نیامدن است

اما تو لا اقل

حتی هر وهله

گاهی

هر از گاهی

ببین انعکاس تبسم رویا شبیه شمایل شقایق نیست 

راستی خبرت بدهم خواب دیده ام خانه ای خریده ام 

بی پرده ،بی پنجره،بی در ، بی دیوار.... هی بخند

بی پرده بگویمت:چیزی نمانده است

من چهل ساله خواهم شد

فردا را به فال نیک خواهم گرفت

دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سپید

از فراز کوچه ما می گذرد

باد بوی نامهای کسان من می دهد

یادت می اید رفته بودی خبر از ارامش اسمان بیاوری ؟

نه جان! نامه ام باید کوتاه باشد

ساده باشد

بی حرفی از ابهام وایینه

از تو برایت می نویسم

حال همه ما خوب است ، اما تو باور نکن!

"سیدعلی صالحی"

 

 

 

 

 

+ تاريخ جمعه 19 اسفند 1390ساعت 13 نويسنده ... |

چرا گاهی دلت میخواد تنهاباشی یعنی هیچکی نباشه دوروبرت ولی دقیقاً همون موقع همه پیشتن واین واسه من یعنی عذاب ولی گاهی برعکسشم پیش میاد دوس نداری تنها باشی دوروبر هرکی میریا کار داره وقت نداره بعداً خودش بهت سر میزنه زنگ میزنه ولی خب بعداً که دیگه فایده نداره حداقل من اینطوریم واسه من فایده نداره .

دیروز دقیقاً روزی بود که دلم میخواست تنها باشم ولی همه خواهرام اومده بودن خونه بابام عذابی بود! حالا خواهرام هیچی ،بچه هاشون از اون بچه هایی هستن که جدیداً میگن پیش فعال! خدانکنه بچه من پیش فعال شه خودم از فعالیت درش میارم ادبش میکنم . دیشبم این پرسپولیس بازی داشت بچه خواهرم (ایمان) عشق پرسپولیسه حالش بد گرفته شد خوشم اومد حال کردم!

+ تاريخ پنج شنبه 18 اسفند 1390ساعت 10 نويسنده ... |

حرف که می زنی

من از هراس طوفان

زل میزنم به میز

به زیرسیگاری

به خودکاری

تاباد مرا نبرد به اسمان

لبخندکه میزنی

من

-عین هالوها-

زل می زنم به دست هایت 

به ساعت مچی طلایی ات 

به استین پیراهنت 

تا فرو نروم در زمین 

دیشب مادرم گفت 

تو از دیروز فرو رفته ای 

در کلمه ای انگار 

در عین 

در شین 

در قاف 

درنقطه ها. 

+ تاريخ چهار شنبه 17 اسفند 1390ساعت 14 نويسنده ... |

میزی برای کار

کاری برای تخت

تختی برای خواب

خوابی برای جان

جانی برای مرگ

مرگی برای یاد

یادی برای سنگ

این بود زندگی ....

 (حسین پناهی )

+ تاريخ سه شنبه 16 اسفند 1390ساعت 12 نويسنده ... |

سلام .هرکی از وب من خوشش نمیاد میتونه نظربذاره وضعفمو بهم  بگه یعنی کامنت فقط واسه تعریف وتمجید نیست واسه انتقادهم هست به نظرمن .متاسفانه امروزیه کامنت ازیه ادم ترسو(چون ادرس وب نذاشته بود) داشتم که خیلی بی ادبانه بودومن واسش متاسفم بخاطریه حساب شخصی که بامن داره این حرفارو زد .خب اگه از وب من بدت میاد دیگه نیا ویا اگه دوسداری وبم خوب شه با دلیل بگو مثلاً این پستت فلان طور بود باورکن من ادم انتقادپذیری هستم نه اینکه بافحش بخوای نظرتوبگی البته ازنظرمن این جورادما بلدنیستن حرف بزنن به فحش وحرفای رکیک رومیارن.

خلاصه اینکه همه دوستامودوسدارم و واسشون ارزش قائلم مرسی که بهم سرمیزنین ولطفاً اگه نظرو انتقادی هست من واقعاًخوشحال میشم ازشنیدنش .

+ تاريخ یک شنبه 14 اسفند 1390ساعت 23 نويسنده ... |

از اجیل سفره ی عید

چندپسته لال مانده است

انهاکه لب گشودند،خورده شدند

انهاکه لال مانده اند،می شکنند

دندانساز راست می گفت:

پسته ی لال ،سکوت دندان شکن است!

+ تاريخ شنبه 13 اسفند 1390ساعت 23 نويسنده ... |

-همه من را باخنده های باصدا می شناسن واین بالش بیچاره،باگریه های بی صدا!

-بهانه ام باش ،برای چشم گشودن به یک واژه رویایی برای فردا،مدت هاست در دیروز،جامانده ام!

+ تاريخ جمعه 12 اسفند 1390ساعت 17 نويسنده ... |

 کسی در این سوز وسرما دست هایت را نمی گیرد،درجیب بگذارشان ،شاید ذره ای خاطره ته جیب مانده باشد که هنوز گرم است.

+ تاريخ چهار شنبه 10 اسفند 1390ساعت 13 نويسنده ... |

در زندگی جسارت عاشقانه از دست دادن را داشته باش ،نه حقارت به هرقیمتی نگه داشتن را! 

(این جمله بالارو دیشب یکی بهم اس داده بود نفهمیدم کی بودولی هرکی بود دمش گرم )

+ تاريخ سه شنبه 9 اسفند 1390ساعت 11 نويسنده ... |

 شبیه کسی شده ام

که پشت دود سیگار شب با خودمی گوید

بایدترک کنم!

سیگار را

خانه را

زندگی را

وباز  پُکی دیگر می زند...!

+ تاريخ دو شنبه 8 اسفند 1390ساعت 20 نويسنده ... |

دلم تنگ می شود گاهی

برای حرف های معمولی

برای حرف های ساده

برای (چه حرف های خوبی!)/(دیشب چه خوردی؟!)

برای (راستی ماندانا عروسی کرد؟)/(شادی پسر زائید؟)

وچقدر خسته ام از(چرا؟)

از(چه گونه؟)

خسته ام از سوال های سخت،از پاسخ های پیچیده

ازکلمات سنگین

فکرهای عمیق

پیچ های تند

نشانه های بامعنا، بی معنا

دلم تنگ می شود،گاهی

برای

یک (دوستت دارم)ساده

دو(فنجان قهوه داغ)

سه (روز)تعطیلی در زمستان

چها (خنده ی ) بلند

و

پنج (انگشت ) دوست داشتنی .

 

 

+ تاريخ شنبه 6 اسفند 1390ساعت 16 نويسنده ... |

 دلم می خواست یکبار دیگر او را کنار خویش می دیدم

به یاد اولین دیدار

درچشم سیاهش خیره می ماندم 

دلم یکباردیگر همچو دیدار نخستین 

پیش پایش دست وپا می زد

شراب اولین لبخند درجام وجودم های وهو می کرد 

غم گرمش نهانگاه دلم را جست وجو می کرد

دلم می خواست دست عشق چون روز نخستین

هستی ام را زیر ورو می کرد.

+ تاريخ جمعه 5 اسفند 1390ساعت 15 نويسنده ... |

 اگر از پایان گرفتن غمهایت نا امید شده ای

به خاطر بیاور زیباترین صبحی که تابحال تجربه کرده ای

مدیون صبرت دربرابر سیاهترین شبی هستی

که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمیدیدی

+ تاريخ چهار شنبه 3 اسفند 1390ساعت 16 نويسنده ... |

سلام . دلم واسه نت تنگ شده بود!یه تغییراتی ایجادشده توزندگیم که کم کم بروز میدم اینطوری بهتره خلاصه اینکه بعدماه ها خدا صدامو شنیدکه نه به حرفم گوش داد حس خوبی دارم بعد مدت ها دیگه تموم خستگیم ازتنم در اومده احساس سبکی میکنم خداجون دوستدارم .

+ تاريخ سه شنبه 2 اسفند 1390ساعت 18 نويسنده ... |