خسته ولی گاهی امیدوار
عشق می ماند ،انسان ها هستندکه عوض می شوند

هنور بالش خیالم

خیس لحظه ای است

که لبت مکید

شکوفه های دلم را!!

سالهاست فرورفته ام

در تنهایی خویش

واسب سرکش زمان

دلم راجاگذاشته

وسرزمین احساسم را

عنکبوت های ظفرمند یأس  

سیه تاب کرده اند

اه!چقدر تو،تونبودی

تا گهواره ی اندوهم را

تکانی دهی

وچقدر،تونیستی

تاببینی

غم درچشمانم

میدرخشد زلال

ولب هایم

سرشار ازتبسمی اندوهگین

بی توجه به چشمان شوخ

که می پلکد دوروبرش

ساکت تر ازهمیشه

هنوز بالش خیالم

خیس لحظه ی توست

ووجودت مثل طوفانی

که نفس،نفس میزند

میان باغ انتظار

فریادمیکند

برگ ها از تپش خواهند ایستاد. 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ تاريخ دو شنبه 17 بهمن 1390ساعت 17 نويسنده ... |